تاريخ : پنج شنبه 27 فروردين 1394
بازديد : 196
نويسنده : آیوان جاویدراد

 

آخیش ، همه چیز فعلا تموم شد ، دیگه تنهای تنها شدم ، دیگه وقتی غصه میخورم کسی نیست که ناراحت بشه و غصه بخوره ، چرا همه به من طور دیگه ای نگاه میکنند ، حتی درختهای بلند این خیابان که به خیابان انقلاب ختم میشه ، چرا بهش گفتم اونطرفی بره ! ، میتونست از همینجا هم بیاد ، بگذار عقب رو نگاهی کنم ، هنوز سر جاش ایستاده بود و نگاهم میکرد ، چی بهم گفت ، گفت برو دنبالش ، محمد رضا کجا رفت ، ولش کن ، بگذار بره ، دیگه هیچکس و نمیخوام...

 

جهت دانلود به ادامه مطلب مراجعه فرمایید...



:: موضوعات مرتبط: زندگی , از هر دری... , ,
:: برچسب‌ها: دانلود , داستان , عشق و دوری , عکس , احساس ,

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 13 صفحه بعد

به وبلاگ من خوش آمدید

RSS

Powered By
loxblog.Com